چه بوده آن گناه من که یار من نمی شوی
تا همیشه تو چشات خیلی چیزا رو تازه کرد
میشه با گور گور دستای تو خیلی کارا کرد
میشه تو چشمای تو گم شد و مرد
میشه دریا رو به بغض تو سپرد
میشه با چشم تو رنگا رو شناخت
میشه بهترین ترانه ها رو ساخت
میشه هر قصیده رو با چشم تو اندازه کرد
میشه تو چشمای تو قدیمی ها رو تازه کرد
میشه فریاد زد و رفت تا ته دشت
میشه دریا شد و از خشکی گذشت
نگو دیره من از این فاصله ها بد جوری گریم می گیره
نگو دیره من از این بی خودی ها بد جوری گریم می گیره
آره گریم می گیره
آره گریم می گیره
....
میشه با گور گور دستای تو خیلی کارا کرد
میشه تو چشمای تو گم شد و مرد
میشه دریا رو به بغض تو سپرد
میشه با چشم تو رنگا رو شناخت
میشه بهترین ترانه ها رو ساخت
میشه هر قصیده رو با چشم تو اندازه کرد
میشه تو چشمای تو قدیمی ها رو تازه کرد
میشه فریاد زد و رفت تا ته دشت
میشه دریا شد و از خشکی گذشت
نگو دیره من از این فاصله ها بد جوری گریم می گیره
نگو دیره من از این بی خودی ها بد جوری گریم می گیره
آره گریم می گیره
آره گریم می گیره
....
سرنوشت بعضیا سیاه نوشته شده و سرنوشتشون تاریکه
نباید الکی با زندگی لجبازی کرد و سعی کرد رسم زمونه رو عوض کرد
من تا حالا بیهوده تقلا می کردم پس دیگه بسه
نباید الکی با زندگی لجبازی کرد و سعی کرد رسم زمونه رو عوض کرد
من تا حالا بیهوده تقلا می کردم پس دیگه بسه
سر خود را مزن این گونه به سنگ دل دیوانه تنها دل تنگ
منشین در پی این بهت گران مدران جامه جان را مدران
مکن ای خسته در پی بغض درنگ دل دیوانه تنها دل تنگ
پیش این سنگ دلان قدر دل و سنگ یکیست
قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکیست
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آن که می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دلازارترین شد چه دلازارترین
ناله از درد مکن
آتشی را که در آن زیسته ای سرد مکن
با غمش باز بمان
سرخ رو باش از این عشق و سرافراز بمان
راه عشق است که همواره شود از خون رنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
....
منشین در پی این بهت گران مدران جامه جان را مدران
مکن ای خسته در پی بغض درنگ دل دیوانه تنها دل تنگ
پیش این سنگ دلان قدر دل و سنگ یکیست
قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکیست
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آن که می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دلازارترین شد چه دلازارترین
ناله از درد مکن
آتشی را که در آن زیسته ای سرد مکن
با غمش باز بمان
سرخ رو باش از این عشق و سرافراز بمان
راه عشق است که همواره شود از خون رنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
....
13 Comments:
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
خلاص
سلام
همیشه عاشق بمان اما!از عشق ÷ایبندی برای خودت نساز .
خاصیت خود عشق از خود گذشتن و زندگی بخشیدن است....
سلام
من فقط نظر خودمو گفتم
به شما که چیزی نگفتم بعدم هیچوقت واست نباید مهم باشه بقیه چی فکر
می کنن
راستی این خبر جالب رو از کی شنیدی که من خودم بی خبرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
...
! پستت رو نتونستم به راحتی بخونم
... رنگ متنت کمی چشمام رو اذیت کرد
... اما
! از خدا آرامش رو برات طلب می کنم
... برای تو و برای همه و برای خودم
(آرام باشی)
salam
chera in rangi neveshtysh??!!!
Az in halat bia birUn PesaR!
سر نوشت را نتوان از سر نوشت ...!
با این موافقم ..
ولی اینکه همه ی زندگی آدم سیاه باشه .. نه
یه موقع هایی اینجوری میشه
ولی اینطوری نمی مونه
...
باور کن..!
Nemishod ba ye range dige benevisi ?!
Harchand ke lazemash ye ctrl+A boOd ..!!
.
.
قهری ؟
.
.
ey kash sarnevesht joz in minevesht..............
چه دلازارترین شد چه دلازارترین
پیش این سنگ دلان قدر دل و سنگ یکیست
pishe khodam tekrareshon mikonam faghat ye chi azat mikham mano bebashkhshi 'harfe digeii nadaram
.......................
negar
دستت رو بذار روی قلبت
این ساعت عمرت که داره تیک تیک میکنه
جالبه همونی که بهت زندگی میده برات شمارش معکوس رو شروع کرده
سلام
وبلاگت قشنگه خیلی ... خوشحال میشم
به منم سر بزنی ... منتظر نظرای
قشنگت هستم
.
.
پسر خوب
قهری ؟
.
.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home