Friday, December 22, 2006

شب یلدا

کی باشد و کی باشد و کی باشد و کی من باشم و می باشد و می باشد و وی
او گه لب می بوسد و من گه لب وی او مست و ز می من مست و دیوانه وی
یکی بیاد به من بگه آخه چرا ؟
اون موقع که هیچکی رو نداشتی و تنهای تنها بودی و فقط منو داشتی
همه همحرف و همزبون و همدلت من بودم
درد و دلات رو پیش من می کردی و آروم میشدی
یادته ؟
وقتی یه روز کلی با هم حرف زدیم و بعد رفتی تازه فهمیدم که من عاشقت شدم !ا
یادته یه شب نشسته بودی گوشه اتاقم و زانو هات رو بغل کرده بودی وسرت رو روی دستات گذاشته بودی و گریه می کردی
من اومدم و دو زانو نشستم روبروت و سرت رو بالا آوردم و اشکاتو پاک کردم و ازت پرسیدم چی شده
گفتی دلم گرفته
گفتم خدا نکنه دل تو هیچ وقت بگیره
دستات رو گرفتم و بلندت کردم و نشوندمت روی صندلی کنار خودم روبروی کامپیوتر و اون موسیقی رو ( بر هر که نظر کردم گریان و پریشان بود .... ) قطع کردم و موسیقی به یاد موندنیمون رو گذاشتم (اگه یه روز بری سفر بری ز پیشم بی خبر اسیر رویاها میشم دوباره باز تنها میشم .... ) بعد واست از اون عکسای خوشکلم نشونت دادم
وقتی بهت نگاه کردم با اون چشمایی که هنوز خیس بودن و قرمز شده بودن لبخند زدی
یه دستمو انداختم دور گردنت و دست دیگم رو روی سینه هات گذاشتم و بهت گفتم آروم شدی
سرتو پایین آوردی و با لبخند و با بستن چشمات گفتی آره
گونه هات رو بوسیدم و رفتم
اون موقع بود که فهمیدم خیلی دوست دارم !ا
قبل رفتن گفتم چیزی نمی خوای گفتی نه
وقتی بر گشتم صدای خنده هات رو شنیدم
یه نگاه به شاخه گل سرخی که برات گرفته بودم انداختم و بوییدمش و اومدم به طرفت
دیدم با یکی دیگه داری می گی و می خندی
اولش دلم گرفت ولی بعد به خودم گفتم هر جا دل اون خوش باشه دل منم خوشه
اومدم و اون شاخه گل سرخ رو دو دستی تقدیمت کردم و تو با یه دست گرفتی و بردیش گذاشتی توی یه لیوان نیمه پر از آب تا پژمرده نشن
بعدم با نگاهی پر از التماس و حرفای نگفته خداحافظی کردم و رفتم
و تو فقط با نگاه تمسخر آمیزت منو آزار دادی
چقدر حرف داشتم که برات بزنم اما هیچ وقت نخواستی بشنوی و اونا واسه همیشه تو دلم موندن
می خوام بدونم یادته ؟
یادمه بعدها که ازت پرسیدم تو هیچ وقت منو دوست نداشتی گفتی نه تو بی جنبه و بی ظرفیت بودی
گفتم دوست دارم
همیشه
فراموشت نمی کنم
هرگز
یادته تو چی گفتی ؟
....
منم تو رو واسه همیشه فراموش کردم و اون جملت رو همیشه گوشه قلبم نگه داشتم
این حرف رو از لج دلم زدم که خیال خودم و خودت رو راحت کنم
خدایا من با کی طرفم ؟
امشب شب مهتاب حبیبم رو می خوام حبیبم اگر خوابه طبیبم رو می خوام
خواب است و بیدارش کنید مست است و هوشیارش کنید
گویی فلونی اومده اون یار جونی اومده
اومده حاتو احوالتو سپید رویتو سیه مویتو ببیند برود
می دونی من شب یلدامو چیکار کردم دلبرم
این شب طولانی رو از غروب تا طلوع همش نشستم و هی نوشته هات رو خوندم و هی اون موسیقی رو بود که برام فرستاده بودی ( می دونی دلم گرفته می دونی گریم گرفته .... ) همون تنها یادگارت رو می گم گوش دادم و .... آره دیگه باقیشو خودت می دونی گریه های دوری اشکای غربت دلتنگی های شیرین حق حقای پنهونی .... !؟

14 Comments:

Blogger sohrab ghavami said...

.... کی باور می کنه که این حرفا همش
واقعیت نداره
.... شایدم
اینم از شب یلدا

10:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

سلام سلام
میشه دوباره شروع کرد!فراموش کن ودوباره شروع کن..فراموش کردن سخته ولی نشدنی نیست

3:56 PM  
Blogger PaRaDa said...

salam
khubi?
baiad beri tu archive man va mahe akhar ro ke dari neveshtehash ro mikhuni baz koni
intori posthaye un mah kamel miad barat!

8:25 AM  
Anonymous Anonymous said...

salam. vaghean ba ki tarafi? midooni ba ki
?
nemdioonam che vazi peyda kardi. vali harchi hast bedoon shirine . ghaderesho bedoon...

10:57 AM  
Anonymous Anonymous said...

salam. vaghean ba ki tarafi? midooni ba ki
?
nemdioonam che vazi peyda kardi. vali harchi hast bedoon shirine . ghaderesho bedoon...

10:59 AM  
Anonymous Anonymous said...

سلام .خوبید؟اوضاع و احوالتان بهتر شده؟
راستی به یک بازی دعوتتان کردم در خانه ام .قدم رنجه !

11:44 PM  
Anonymous Anonymous said...

cheshmanat na inke asire ghami bashad
daryaii asire cheshmanat ast ke abr nashode baridanash miayad
sarat ra be sine feshordam anghadr ke tapeshhaye ghalbam ba hegh hegh zadanat mizan shod ........
davaye ghalbe zakhm khordeat..........
chera nemizari sare gholam bemonam mikhay bishtar daghonet konam are to ino mikhay ..........

2:21 PM  
Anonymous Anonymous said...

نازي گل گلي

8:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

تا به حال
هوا را پاره کرده‌ای؟
تا به حال
آب را شکسته‌ای؟
تا به حال
شيشه بوده‌ای؟
...
نور می‌شوم
تا از ميانت عبور کنم
آب می‌شوم
قطره قطره بر کف دست‌هات
نفس می‌شوم
در سينه‌ات
حبس می‌شوم
در آينه
مرا ببين

.
.
.

12:18 AM  
Anonymous Anonymous said...

سلام رفيق
حالا چرا بهت برخورد ؟؟؟ !!!
مگه من چيز بدي گفتم ؟
اينکه خواستم تلنگر بزنم تا اگه واقعي هست مطمئن بشي ، کار بدي کردم ؟
اصلا مگه من فضولم ، به من چه ...
اينکه ناراحت شدن نداره
فکر ميکردم منطقي تر از اين حرفها باشي
تو که خودت زخم خورده هستي ، پس اگه واقعيه ولش نکن ...

يک سوال دارم : يک پله بالاتر از خدا ، کجاست ؟

9:47 AM  
Anonymous Anonymous said...

چون نهالی سست می لرزد
روحم از سرمای تنهائی
می خزد در ظلمت قلبم
وحشت دنيای تنهائی

ديگرم گرمی نمی بخشی
عشق ، ای خورشيد يخ بسته
سينه ام صحرای نومیديست
خسته ام ، از عشق هم خسته
(فروغ فرخزاد)

9:49 AM  
Anonymous Anonymous said...

قبلی هم خودم بود
و اگه کمی آروم شده باشی منتظر پاسخم
----------------------------

برای عشق قضاوت کرديم
و همچنان که قلب هامان
در جيب هايمان نگران بودند
برای سهم عشق قضاوت کرديم

9:54 AM  
Anonymous Anonymous said...

من عريانم ، عريانم ، عريانم
مثل سکوت هاي ميان کلام هاي محبت عريانم
و زخم هاي من همه از عشق است
از عشق ، عشق ، عشق
من اين جزيره ي سرگردان را
از انقلاب اقيانوس
و انفجار کوه گذر داده ام
و تکه تکه شدن ، راز آن وجود متحدي بود
که از حقيرترين ذره هايش آفتاب به دنيا آمد
(فروغ فرخزاد)

----------------------
راستی ، عاشق که به اين راحتی جا نميزنه

موفق باشی

9:58 AM  
Anonymous Anonymous said...

من همیشه فکر می کنم یعنی دوست ندارم اسم بعضی احساسای زود گذر و خنده دار رو عشق بذارم
حتما عشق و دوست داشتن قشنگ تر از این حرفاست

عاشق بودن و فراموش کردن معشوق واسه مغز من تعریف نشدست

7:32 AM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home