Friday, May 19, 2006

زندگی

زندگی قصه تلخی است
زندگی عین یه باتلاقه که همه دارن توش دست و پا می زنند و تقلا می کنند
اگه آروم یه گوشه تنها باشی بالاخره یه جورایی یه مدتی خوب می مونی
هم با دیدن خریت مردم تأسف می خوری و اشک می ریزی
هم با دیدن نادونیه مردم می خندی که چه جوری برای زنده موندن تلاش می کنند
آخه کار دیگه نمی تونی بکنی
اما اگه وسط همه آروم باشی اونقدر دست و پا رو سرت می زارن که سریع پایین می ری
له می شی , غرق می شی , خفه می شی
آخه می خواستی یه کاری بکنی
و اما اگه می خوی مثل خیلی ها که فکر می کنند زرنگن باشی باید دست و پا رو سر بقیه بذاری
که اینجور آدما فکر می کنند که دارن بالا می رن , نه , بالا رفتن واسشون مهم نیست
همینکه بقیه رو هم بکشن پایین, واسشون کافیه
آخه نمی تونن ببینن
چه قصه تلخی
....

5 Comments:

Blogger sohrab ghavami said...

زندگی قصه نیست
عین واقعیت هست
و به خاطر همین تلخه

9:30 PM  
Anonymous Anonymous said...

زندگی تا اطلاع ثانوی یه چیزیه مثه بقیه چیزا...
الکی..
شیر تو شیر

1:21 AM  
Anonymous Anonymous said...

معبد گاهی در دنیای دیجیتال

تاریخچه ای مختصر از خدایگان
.........................
.................................
..........................................



خدای مرام

10:21 AM  
Anonymous Anonymous said...

shadidan be in motaghedam ke ageh nakhori mikhoranet!

2:59 PM  
Anonymous Anonymous said...

ميلاد

آقا مهدي انقدر نا اميد نباش
زندگي اونايي كه گفتي نيست. زندگي:
زندگي صحنه يكتاي هنرمندي ماست / هر كسي نغمه خود خواند و از صحنه رود / صحنه پيوسته بجاست / خرم آن نغمه كه مردم بسپارند بياد
زندگي حس غريبيست كه يك مرغ مهاجر دارد
زندگي واژه بي معني يك خوشبختي است / زندگي گرمي دلهاي به هم پيوسته است
زندگي را ميتوان در خلوت هر شامگاه / با وضويي با دعايي با خدا تقسيم كرد
زندگي زيباست اي زيبا پسند / زيبه انديشان به زيبايي رسند / آنقدر زيباست اين بي بازگشت / كز برايش ميتوان از جان گذشت
آري زندگي زيباست / زندگي آتشگهي ديرينه پابرجاست / گر بيفروزيش رقص شعله اش / از هر كران پيداست
...
بازم بگم؟؟؟ آره؟ بسه ديگه!!! (3شو بگير ديگه بلد نيستم)

5:16 PM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home