Monday, May 15, 2006

دل

روزهاست که دل من خون است
روزهاست که دل من
از پی ناز شقایق
از کوچه ای به کوجه ای روان است
تا شاید گمشده اش را بیابد
....
دلم از همه گرفته و به درد اومده
از خانواده از رفیق از آشنا و نا آشنا و از همه و همه
خدایا هیچکی با آدم رو راست نیست
همه خرده شیشه دارن
آخه چه لزومی داره آدما به هم دروغ بگن
کاش می شد برم یه جایی که هیچکی نباشه فقط خودم باشم و خودم
بازم کاش
....
به هیچکی هیچ ربطی نداره که من چه جوریم و چه کار می کنم