تبسم
به یاد او و عشق او و تقدیم به او
واژه غریبیست انتظار و تنهایی
واژه ای که روزها یا شاید ماه هاست یا شاید هم .... با آن خو گرفته ام
که چه سخت است انتظار
هر صبح طلوعی دیگر است بر انتظار فرداهای من
خواهم ماند تنها در انتظار تو
چرا نوشتم در برگ تنهاییم برای تو نمی دانم
شاید که روزی بخوانند بر تو عشق مرا
می دانم روزی خواهد آمد می دانم
گریان نمی مانم خندانم برای ورودت ای عشق
تنها می گویم همیشه در قلب منی
می دانم که باز خواهی گشت می دانم
....
4 Comments:
برای یه عشق خیالی
یه عشق توی رویاهام
دلم از خیلی روزا با کسی نیست
دیگه فریاد رسی نیست
دیگه امیدی نیست
.....
Greets to the webmaster of this wonderful site! Keep up the good work. Thanks.
»
Your are Nice. And so is your site! Maybe you need some more pictures. Will return in the near future.
»
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home