Friday, June 30, 2006

معصومیت از دست رفته

من چه تلخم امروز
دیگه از تنهایی و شب گردی خسته شدم و حوصلم سر رفته
وقت اون رسیده که دستام تو دست یکی دیگه باشه
و شب و روزم رو با اون بگذرونم
دیگه دغدغه هام و آرزوهام و رویاهام تکراری شده
موقع اون رسیده که دلواپسیهام رو با یکی قسمت کنم
دیگه تنهایی قدم زدن و گریه کردن بسه
می خوام سرم رو روی شونه های یکی بذارم و واسه اون حرف بزنم
دیگه واقعا وقتشه به خدا
هنوز یکی پیدا نشده
....

2 Comments:

Blogger sohrab ghavami said...

.... تو همونی

6:35 PM  
Anonymous Anonymous said...

سلام.میدونی من هنوز توی شناخت اونی که هر روز توی آیینه بم زل میزنه کم آوردم.و تورو هم در حد یه آدم که از احساساتش تاثیر زیادی میگیره شناختم و تازه این رو هم از نوشته هات میگم.ولی مهدی راجع به دوستی باید بگم بخاطر شخصیت و عقایدی که برا خودم دارم پیشنهادت رو رد میکنم.نه بخاطر تو یا شخصیت تو یا هر چیزه دیگه ای ..فقط به خاطر خودم و باور هام.
برا همه محبت هات ممنون.

11:58 AM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home