خاطره یه عشق کهنه
posted by sohrab ghavami at
1:47 PM
پله پله تا ملاقات خدا
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش ... ... کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
Sunday, August 27, 2006
Previous Posts
- مدینه فاضله
- ماهیها عاشق می شوند
- دریا....دل....ومن
- چشم اندازی در مه
- سللانه
- قاصدکها بی اختیار می رقصند
- ایستگاه آخر
- هفت
- یکی شبیه خودم
- فرشته های زمینی
About Me
- Name: sohrab ghavami
- Location: shiraz, Iran
خنک آن قمار بازی که بباخت هر چه بودش ... ... بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
Subscribe to
Posts [Atom]
8 Comments:
فراموش کردنش خیلی سخته
نمی دونم چه جور باید با این مسئله کنار بیام
هر بار می بینمش داغ دلم تازه می شه و انگار همین دیروز بود که ....آخ
to ke daghighan umadi yaghe man ro gerefti ke!
ay baba
hala mage chi shode?
az koja be in natije residi ke man maghruram!
هوالمحبوب
سلام خوبین؟
واقعا نمیدونم چیبگم
بازم سکووووت
سکوووووت
و صدایی که توی گلو باید خفه شه
بازم عازم سرزمین عشقم.....
جمکران.....دیار عاشقان
التماس دعا
خوشم اومد ...پس همیشه حواسم نباشه .ها؟؟
دوست داشتی یه سری به بلاگم بزن..
فراموش نکن تا درس عبرت باشه برات
salam
yadame
jaleb bod.jaye fekr ziyad dare.hala ki hast?
rasti bebakhshid forsat nakardam javabe soaleto bedam to chand roze ayande midam.shad va movafagh bashi.
نگاه كن كه غم درون ديده ام
چگونه قطره قطره آب ميشود.....
من هيچ وقت حواسم نيست
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home